نقش رسانه ها در پیشرفت جامعه    

مقدمه :  

 قرن 21 از سوی سازمان آموزشی علمی و فرهنگی ملل متحد به نام عصر اینترنت نام گذاری گردید . پدیده جهانی شدن و گسسته شدن مرزها بر اهمیت و ضرورت شناخت کارکردهای وسایل ارتباط جمعی و مخاطبان آن می افزاید . نظریه ها در هر علم اساس شناخت عناصر وروابط حاکم بر آن علم می باشد و به گونه ای اجتناب ناپذیر شناخت آنها بر هر طالب علمی در آن زمینه واجب می نماید . بدون شناخت دقیق و درست از اجزاء و عناصر شکل دهنده هر علم نمی توان در مورد آن به ارزیابی و پیش بینی پرداخت و جهت آنرا در تبیین پدیده ها تشخیص داد . علم ارتباطات از این قاعده مستثنی نبوده و نمی تواند باشد . با توجه به پیچیدگی های بالای علوم اجتماعی و به ویژه دانش ارتباطات که ابعاد سیاسی اجتماعی فرهنگی اقتصادی حقوقی فناوری و غیره را جملگی دربرمیگیرد تعداد نظرات در آن زیاد و تنوع دیدگاهها فراوان است . از سوی دیگر فعالیت ارتباطی بشر که از آغاز زیست جمعی و اجتماعی با او همراه بود دچار تحولات فراوان شده ودر هر عصر وزمانه به نوعی خاص جلوگر شده است . اینک که در هزاره سوم تمدن بشری وارد عصر ارتباطات و اطلاعات شده است بر توجه و اثربخشی علم ارتباطات افزوده شده است و یکی از مطرح ترین علوم در عرصه روابط بشری به حساب می آید . امروزه رسانه های جمعی و وسایل ارتباطی نقش مهمی در تمامی کشورها برعهده دارند . درک دنیای پیرامون و اطلاع از حوادث و رویدادها به خوبی تاثیرات وسایل ارتباط جمعی را برای ما روشن می سازد . در عصر جهانی شدن فرهنگ حالتی یکپارچه می یابد و در گذر زمان تغییر و تحولات زندگی بشر و پاسخگویی به نیازهای اساسی اندیشه ها و دانستنیها اهمیت وسایل ارتباط جمعی را محرز می نماید .
آگاه سازی جامعه و آموزش همگانی و توسعه مشارکت در پرتو رشد وشتاب روزافزون رسانه ها اهمیت فراوان دارد و نقش اطلاع رسانی به مردم وبالا بردن فهم و شعور سیاسی جامعه از اهم وظایف وسایل ارتباط جمعی است . در عصری که جهان پیوسته در حال کوچک شدن به سوی دهکده ای جهانی پیش می رود شناخت عملکرد و ماهیت رسانه ها برای احراز هویت فرهنگی و ارزشهای ملی نقش موثر و مفیدی دارد . 


در مجموع انسان موجودی اجتماعی می باشد و به طور انفرادی نمی تواند زندگی کند و همواره از انزوا بیزار بوده است . امروزه دانشمندان به روشنی اعلام می کنند که حتی انسان های اولیه و قارنشین هم به طور اجتماعی زندگی می کردند و گوشه گیری و عدم ارتباط با دیگران را نوعی بیماری روانی می دانند که سرچشمه بسیاری از اعمال غیر انسانی ودر نهایت به پوچی و حتی خودکشی فرد منجر می شود . نکته جالب این که در تمام تحقیقاتی که در مورد خودکشی در زندانهای خارج صورت گرفته محققین به این نتیجه رسیدند که بیشتر این خودکشی ها به صورت انفرادی و در سلول های انفرادی صورت گرفته است .
تعاریف ارتباط : کلمه ارتباط یا communication از ریشه لاتین communis به معنی اشتراک گرفته شده است . این کلمه در زبان فارسی به صورت مصدر عربی باب افتعال به کار می رود که در لغت به معنی پیوند دادن و ربط دادن و به صورت اسم مصدر به معنی بستگی پیوند پیوستگی و رابطه کاربرد دارد .
در مورد تمایز دو واژه ارتباط یکی به معنای مفرد communication و دیگری به معنای جمع communications محققان عقیده دارند کلمه ارتباطات به صورت مفرد نشانگر فرایند و جریانی است که پیام را از منبع یا فرستنده به مقصد یا گیرنده ارسال می کند اما کلمه ارتباطات به صورت جمع به معنی ابزار و وسایل پیام رسانی می باشد .
در صورتی که قصد پیام دهنده از انتقال پیام برای گیرندگان زیادی مطرح باشد آن را ارتباط جمعی می گویند . ویلبر شرام در کتاب فراگرد و تاثیر ارتباط جمعی می گوید : (( در فراگرد ارتباط به طور کلی ما می خواهیم با گیرنده پیام خود در یک مورد و مسئله معین همانندی یا اشتراک فکر ایجاد کنیم .)) فرهنگ انگلیسی به فارسی آریان پور برای لغت communication معادل های فارسی زیر را ارائه داده است : ارتباط خطوط ارتباطی وساسل ارتباطی مبادله گزارش ابلاغیه ابلاغ اطلاعیه نقل و انتقال مراوده اخبار مشارکت جلسه رسمی و سری فراماسیون ها عمل رساندن کاغذ نویسی مکاتبه و سرایت را ارائه داده است .
ارسطو فیلسوف یونانی شاید اولین اندیشمندی باشد که حدود 2300 سال پیش نخستین بار در زمینه ارتباط سخن گفت . او در کتاب مطالعه معانی بیان ( ریطوریقا ) که معمولا آن را مترادف ارتباط می دانند در تعریف ارتباط می نویسد : (( ارتباط عبارت است از جست و جو برای دست یافتن به کلیه وسایل و امکانات موجود برای ترغیب و اقناع دیگران . ))  


انجمن بین المللی تحقیقات ارتباط جمعی تعریف زیر را برای ارتباط ارائه داده است : (( منظور از ارتباط روزنامه ها نشریات مجلات کتاب ها رادیو تلویزیون آگهی ارتباطات دور و پست است . همچنین ارتباط چگونگی تولید و توزیع کالاها و خدمات مختلفی را که وسایل و فعالیت های فوق به عهده دارند و مطالعات و تحقیقات مربوط به محتوای پیام ها و نتایج و آثار آن را در بر می گیرد . ))
ژوزف تی کلاپر در کتاب تاثیر ارتباط جمعی می گوید : (( ارتباط جمعی عبارت است از رساندن اطلاعات ایده ها و برداشتها از طریق وسایل ارتباط و دریافت این اطلاعات به وسیله عده زیادی از انسان ها در یک زمان . )) او در این مورد اضافه کرد که یکی از ویژگیهای ارتباط جمعی عظمت نفوذ آن است .

سادنی هید در کتاب برنامه های رادیو و تلویزیون در آمریکا در این باره می گوید : (( واژه ارتباط جمعی حاوی پنج ویژگی است :  

 1- تعداد گیرندگان وسایل ارتباط جمعی نسبتا زیاد است .
2- ترتیب گیرندگان بسیار متنوع است .
3- با ارسال پیام از طریق وسایل ارتباط جمعیی نوعی تکثر پیام به وجود می آید .
4- توزیع پیام سریع است .
5- هزینه برای مصرف کننده کم است
.

تعاریف گوناگونی درمورد ارتباط وجود دارد که از بحث این تحقیق خارج است . چون هر دانشمندی از یک نقطه نظر به ارتباط نگاه کرده است . بعضی به پیام توجه کرده اند و بعضی به معنی یا فرستنده و گیرنده پیام و حتی تاثیرات آن بر محیط و جامعه ولی به طور کلی تعریف جامع زیر نوشته دکتر علی اصغر کیا در کتاب ارتباطات جمعی و روابط بین الملل جالب است : (( ارتباط عبارت است از فراگرد انتقال پیام از سوی فرستنده برای گیرنده مشروط برآن که در گیرنده پیام مشابهت معنی با معنی مورد نظر فرستنده پیام ایجاد شود . )) این تعریف یک توضیح ریاضی نیز دارد . هر چه معنای مورد نظر در فرستنده پیام با معنی متجلی شده در گیرنده پیام مشابهت بیشتری داشته باشد ارتباط کاملتر خواهد بود .
نظریه ها  


نظریه های انتقادی و رادیکال : به طور کلی نظریات انتقادی بر نقد جایگاه و آثاراجتماعی وسایل ارتباط جمعی و پیامد های ارتباطی استوار است . از مجموع نظریات رادیکال می توان به موارد زیر اشاره نمود .

1- مارکسیسم کلاسیک ( orthodox marxism ) : مارکس ضمن تفکیک زیربنا و روبنا در جامعه نقش اصلی را به زیربنا می دهد و روبنا را متعین می داند . به عقیده وی ساختار اقتصادی موجب تغییرات فرهنگی می شود . وی زیربنا را همان شیوه معیشت می داند و روبنا را ایدئولوژی . به اعتقاد مارکس طبقه ای که ابزار تولید را مالک است . یعنی بر زیربنا مسلط است برای بقا و ماندگاری خود اندیشه های متناسب با آن را تولید می کند . به عبارت دیگر اندیشه هیئت حاکمه اندیشه حاکم بر جامعه است . لذا وی آزادی جامعه بورژوایی را ناممکن می داند و معتقد است وقتی امکانات و اختیارات جامعه در دست طبقه کارگر باشد آزادی واقعی مطبوعات میسر می شود و خلاصه این که نگرش مارکسیسم کلاسیک سلطه سرمایه داری بر امکانات و شیوه های تولید را موجب ناکارایی وسایل ارتباط جمعی می داند .

2- نظریه اقتصاد سیاسی رسانه ها ( political economic ) : این نظریه بر وابستگی جهان بینی به زیرساخت اقتصادی تاکید دارد و توجه پژوهش و تحقیق را متوجه تحلیل تجربی ساختار مالکیت و انواع عملکرد نیروهای بازار رسانه ها می داند و به همین دلیل است که نهاد رسانه ای را بخشی از نظام اقتصادی می پندارد که با نظام سیاسی پیوند تنگاتنگ دارد . ویژگی بارز اطلاعاتی که رسانه ها برای جامعه تولید می کنند از طریق ارزش مبادله ای پیامهای مختلف رسانه ای و منافع اقتصادی مالکان و تصمیم گیرندگان روشن می شود . نتیجه چنین وضعی را باید در کاهش منافع رسانه ای مستقل تمرکز بر بازارهای بزرگ تر و نفی بخشی های ضعیف تر و فقیرتر مخاطبان بالقوه مشاهده کرد . طبق نظریه اقتصادی سیاسی رسانه ها موسسات فرهنگی نیز اسیر چنگال سرمایه هستند و به آنها مانند یک موسسه تجاری و سودآور نگریسته می شود . یعنی در یک کلام منطق بازار مسلط بر حوزه اندیشه و فرهنگ است .

.
3- مطالعات فرهنگی ( cultural studies)
در این نظریه در مقایسه با نظریات مارکسیسم کلاسیک و اقتصاد سیاسی رسانه ای جایگاه مستقل و آزادتری برای فرهنگ در نظر گرفته می شود و به اقتصاد صرف تاکید نمی شود . در این نظریه کسانی مثل گرامشی لویی آلتوسر و روژه گارودی هر کدام عامل فرهنگی را موثرتر از اقتصاد می دانند . از دیدگاه مک کوئیل این نظریه به جای پرداختن به عوامل ساختاری و اقتصادی جهان بینی که گرایش به طبقه دارد بیشتر به خود جهان بینی نظر دارد . به این ترتیب وسایل ارتباط جمعی از نظر افرادی چون آلتوسر جزو ابزارها و دستگاههای ایدئولوژیکسرمایه داری محسوب می شوند .

4- مطالعات فرهنگ توده ( mass culture studies )
مجموعه نظریاتی است متاثر از مکتب فرانکفورت . معروف ترین صاحب نظر در این مجموعه ادگارمورن است با طرح نظریه زمان زدگی به مسئله صنایع فرهنگی و فرهنگ توده شکل تازه ای بخشیده است .وی عقیده دارد با پایان قرن نوزدهم عصر استعمار مادی و جغرافیایی به پایان می رسد و با آغاز قرن بیستم استعمار فکر و اندیشه که دارای زمینه های نامحدود است آغاز می شود . با تحولات صنعتی صنایع فرهنگی جدید هم به وجود می آید که دارای همان خصوصیات تولید تجاری هستند . فرهنگ توده محصول همین صنایع فرهنگی است . این فرهنگ فرهنگی سطحی و مبتذل است که در سطح انبوه پیش می رود و خلاقیت و ابتکار را از بین می برد و کار فرهنگی را تبدیل به کالای تجاری می کند . در حقیقت صنایع فرهنگی در پی فروش فکر به صاحبان کالا هستند . به این ترتیب ادگارمورن معتقد است که به جای نویسنده در مطبوعات و رسانه های جدید نویسا به وجود می آید . چنین فرهنگی که عمدتا از رسانه ها تراوش می شود مبتنی بر ستاره پرستی و شخصیت سازی است تا با تولید ظاهری و خودبیگانگی جامعه افراد را در اضای دو نیاز تقویت شده یاری دهد نیاز به همانند جویی و نیاز به فرافکنی زمان زدگی از نظر مورن به معنای غیر سیاسی شدن جامعه است که از فرهنگ توده به وجود می آید .

5- مکتب فرانکفورت ( frankfurt school )

بیشتر مطالعات مکتب فرانکفورت در جهت انتقاد از جامعه نوین و اجزای سازنده اش بوده است . در حالی که نظریه مارکسیست کلاسیک بیشتر راجع به اقتصاد بود جهت گیری این مکتب معطوف به سطح فرهنگی و انچه که واقعیت جامعه سرمایه داری نوین می خواند بوده است . طبق نظریه مکتب فرانکفورت کانون تسلط جهان نوین از قلمروی اقتصادی به قلمروی فرهنگی منتقل گشته است . طبق این نظر در جامعه نوین سرکوب ناشی از عقلانیت جای استعمار اقتصادی را به عنوان مسئله اجتماعی غالب گرفته است .

مکتب فراکفورت تفکیکی را که وبر میان عقلانیت صوری و عقلانیت ذاتی قائل شده آشکارا پذیرفته است . عقلانیت صوری به منزله کارآمدترین وسایل برای حصول اطمینان از رسیدن به مقصود است که این عقلانیت را خرد تکنولوژیک می خوانند و هدفش خدمت به خدمت به نیروهای سلطه گر است نه رهاساختن مردم از بند تسلط . در مقابل عقلانیت ذاتی یا فرهنگی مستلزم ارزیابی وسایل برای رسیدن به عدالت شادمانی و صلح است . ویژگیهای عمده این مکتب عبارت اند از :1- مکتب فرانکفورت با مکتب مارکسیسم کلاسیک شباهت زیادی دارد اما ار احزاب کمونیستی به اندازه احزاب دست راستی دور است .
2- قائل به جدایی و تفکیک ارزش از دانش نیست .
3- تلاش انسان را برای تسلط بر طبیعت به سرکوبی آزادی فردی و محدودیت آگهیهای بشر می داند .
4- جوامع را به سوی یکپارچگی و اداره شدن واحد می پندارد .
آدورنو و هورکهایمر از شاخصهای این نظریه هستند و دیدگاهی انتقادی از مارکسیسم داشتند و معتقد به مارکسیسم بدون پرولتاریا بودند . اساسا دیدگاه ای مکتب بر نقد اثبات گرایی یا پوزیتیویزم استوار است .
رسانه ها با تولیداتی که محتوای خاصی دارند مخاطب را مسخر خویش کرده و آن ها را در جهت اهداف خود هدایت می کند، ولی اغلب نیز مشاهده شده که رسانه ها نتوانسته اند مخاطب را به طور کامل در اختیار درآورند. هر چند یکی از راهکارهای آن ها در این زمینه تبلیغات است که بسیار نیز از آن استفاده می کنند و تمام سرمایه خود را از این طریق بدست می آورند.
امروزه رسانه ها کاملا در اختیار دولت ها هستند، ولی گذشته از آن باید سخنگوی حزب پرولتاریا نیز باشند و در تحکیم وحدت مردم دخالت داشته باشند. در صورتی که اگر رسانه ای عمومی نباشد هیچ جایگاهی ندارد.
محتوای رسانه ها با اهداف و اغراض گوناگونی صورت می گیرد و این در حالی است که این محتوا بیشتر بعد سیاسی و تبلیغاتی یافته است و از طریق پروپگاندا در جهت جذب مخاطب و هماهنگ کردن آن ها با اهداف خود گام برمی دارند و کشورها برای رسیدن به توسعه باید با ابزار رسانه در تمامی ابعاد مادی و معنوی خویش پیش رود.
در کشورهای مختلف احزاب و جناح های مختلفی وجود دارند که صاحب و یا مدیر رسانه هستند و با میتینگ هایی که برگزار می کنند و یا روزنامه ای که به طور حتم دارند خود را به جامعه معرفی می کنند تا بتوانند گروهی را با اهداف خود همسو کنند، در نتیجه رسانه ابزار کار سیاسی قرار گرفته است.
یکی از صاحبنظران به نام ویلبر شرام درباره رسانه ها و وظایف آن ها به طور مفصل توضیح می دهد که در این مقال گذری هر چند کوتاه به نظراتش داریم.
ویلبر شرام درباره نقش رسانه های گروهی در توسعه ملی خوشبین است. به اعتقاد وی رسانه های گروهی می توانند در کشورهای در حال توسعه افق ها را گسترش دهند و به انتقال فکر کمک کنند و سطح فکر فردی و ملی را بالا ببرند. رسانه های اطلاعاتی و خبری واسطه اصلی بین سیاست گذاران و توده مردم هستند، رسانه ها توده ها را بسیج می کنند تا اندیشه های جدید و تکنیک های مدرن را بپذیرند.
نقشی که رسانه ها بر عهده دارند این است که با دستکاری افکار عمومی، ساختن ایدئولوژی و فرهنگ توده ای، پرورش شهروندانی نقاد، ایجاد همبستگی اجتماعی، جامعه ای باز و کثرت گرا داشته باشند.
اکنون که در قرن 21 بسر می بریم کم تر شخص و یا جامعه ای را سراغ داریم که از نفوذ رسانه ها مصون مانده باشند، رسانه ها در نفوذ بر نگرش و ادراک مخاطبان موثر هستند و میزان این تاثیر گذاری نیز درمیان آحاد جامعه در نوسان است و هر چه از دانش بیشتری برخوردار باشد، تاثیرات منفی کمتری را می پذیرد و بالعکس.
در قرن 20 عصری را پشت سر گذاشتیم که جوامع به سمت صنعتی شدن پیش می رفتند و با گذراندن این عصر و وارد شدن به قرن 21 افقی را پیش رو داریم که جوامع به سمت اطلاعاتی شدن و یا همان جامعه اطلاعاتی سوق پیدا می کنند.
بنابراین باید تا آن جا که می توان از راهبردهای توسعه به دور نماند و از ابزار رسانه ای به نحو مطلوب و در جهت پیشرفت جامعه استفاده کرد زیرا عقب ماندن از عصر اطلاعات و آگاهی نداشتن از دنیای پیرامون می تواند نتایج نا مساعدی را برای جوامع در پی داشته باشد که برای جبران آن نیز زمان مجال آن را نخواهد داد.
دو نظر متفاوت درباره اثرات رسانه های همگانی در جامعه وجود دارد در وهله اول منتقدان که بر این باورند که رسانه های جمعی مسئول جنایت های روز افزون و تضعیف روحیه عمومی از یک سو و کاهش حس اخلاقی و نگرش صحیح سیاسی از سوی دیگرند و دیگری حامیان رسانه های جمعی که معتقدند این رسانه ها عامل آشکار سازی فساد مالی، افشای تحولات سیاسی، تبادل اطلاعات، افکار و عقاید می باشند.
پس، ما بعنوان عضوی از این جامعه که همه تکاپویش به سمت توسعه وتوسعه یافتگی معطوف است، لحظه ای فرض کنیم که این وسایل نبودند و یا اصلا ابزاری بعنوان رسانه ها وجود نداشتند چه اتفاقی می افتاد؟  

آیا رسانهای ما نقشی در پیشرفتهای گفته شده دارند؟