رضا بژکول

رضا بژکول

وب سایت شخصی رضا بژکول
رضا بژکول

رضا بژکول

وب سایت شخصی رضا بژکول

بهترین و آسان ترین راه یادگیری زبان انگلیسی به شیوه محمد رضا شعبانعلی


من، محمدرضا شعبانعلی، متولد سال ۱۳۵۸ هستم.
سال ۱۳۷۶ از دبیرستان البرز فارغ التحصیل شده و همان سال در دانشکده مکانیک دانشگاه صنعتی شریف به ادامه تحصی
ل پرداخته ام.همزمان با تحصیل، به عنوان نماینده فنی – بازرگانی شرکتهای مختلف اروپایی در ایران و خاورمیانه فعالیت نموده و در سال ۱۳۸۴با رتبه نخست، وارد رشته ( ام بی ای شدم) دانشکده مدیریت دانشگاه صنعتی شریف شدم .
طی این سالها جدای از فعالیت تجاری و بازرگانی و صنعتی، به فعالیت علمی و آموزشی نیز پرداخته ام وطی ده سالی که در کنار فعالیتهای فنی و تجاری، به تدریس حوزه های مدیریت اشتغال داشته ام، فرصتهای ارزشمندی دست داد تا به عنوان معلم یا دوست یا مشاور در خدمت برخی از برترین مدیران و کارآفرینان کشور باشم.
کتابهای فنون مذاکره، ۵۳ اصل در مذاکره، تصمیم گیری، پیش بینی قیمت سهام در بورس به روش تحلیل تکنیکال، محدود و … از جمله تالیفات و ترجمه‌های اینجانب بوده که در ذیل به بعضی دیگر از انها اشاره میکنم:
تحلیل المان محدود تألیف سال 79 (چاپ چهارم)
پیش بینی قیمت سهام در بورس به روش تحلیل تکنیکال، سال 84 ترجمه و تألیف چاپ دوم
فنون مذاکره تألیف(سال 87 )چاپ سوم
مدیریت انسانهاترجمه کتاب استفان رابینز( سال 87 )
35 اصل در مذاکره ترجمه کتاب لی تامپسون(. سال 87 )چاپ دوم
تصمیم گیری ترجمه کتاب گانتر( سال88
دوره های آموزشی و تخصصی در حوزه های مختلف از قبیل
استراتژی / استراتژی کارآفرینی / اجرای استرا تژی
مدیریت تغییر و تحول با رهیافت سیستمی

مسئولیتهای اجرایی و مدیریتی اینجانب میتوان به موارد ذیل اشاره نمود.

شرکت پیشگامان اندیشه و راهکار سرآمد (پارس)/ آموزش و مشاوره مدیریت/ رئیس هیأت مدیره
شرکت اوان تک/ نماینده شرکت Rus & Kuebler و Julabo آلمان/ عضو هیأت مدیره و مذاکره کننده قراردادها
شرکت کومروسکی/ نماینده شرکت Plasser & Theurer و KWC و MIBA/ مدیر فنی
مرکز توسعه مهارتهای فردی / برگزاری دوره های آموزشی در حوزه روانشناسی مدیریت/ موسس و مدیر گروه
شرکت ویستا کاوش صنعت / صنعت تأسیسات و گرمایش/ مدیرعامل
شرکت آیریا پارس/ صنعت ریلی/ موسس و مدیرعامل
فروش، ارتباط با مشتری و اصول ارتباطات و مذاکره

تجربه‌ی من در یادگیری و آموزش زبان انگلیسی

بسیار پیش آمده که از من می‌پرسند زبان را چگونه بیاموزیم؟قبل از اینکه توضیحات آموزشی بدهم چند نکته لازم است:
۱) من تا کنون نتوانسته‌ام کلاس آموزش زبان شرکت کنم. زمانی پولش نبود و این روزها وقتش. البته همیشه از همکارانم برای شرکت در این کلاسها حمایت کرده‌ام.۲) مهارت زبان من هنوز هم خوب نیست. بنابراین شاید توصیه‌های من بهترین نباشد. البته یک بار از هم از روی بیکاری تافل دادم که تا آنجا که به خاطر دارم از ۱۲۰ نمره حدود ده نمره کم آوردم که ظاهراً میگویند خیلی بد نیست. اما در حرف زدن لهجه‌ی مزخرف مخصوص خودم را دارم! (نه آمریکایی نه بریتیش) و در نوشتن گاهی خطاهای گرامری دارم. اگر چه واقعیت این است که در خواندن متون انگلیسی از فارسی سریع‌تر هستم.
۳)‌ روشی که من اینجا مطرح می‌کنم کاملاً شخصی است. نمی‌دانم برای دیگران هم مفید است یا نه. اما من از راهنمایی با این روش شروع کردم و از زمانی که در حدود ۲۰ سالگی با گروههای مختلف از کشورهای دیگر مواجه شدم تا امروز، همیشه جلساتم را خودم مدیریت کرده‌ام و بسیاری از اوقات نیز نقش مترجم همزمان را داشته ام. بنابراین گفتم در اینجا این روش را شرح دهم تا شاید برای دیگران هم مفید باشد:گام صفر: وسواس را کنار بگذارید.
افراد زیادی آماده‌اند تا برای شما در یادگیری زبان (آگاهانه یا ناخودآگاه)‌ مشکل ایجاد کنند!
سریع از شما می‌پرسند: از روی کدام کتاب می‌خوانی؟ کدام کلاس می‌روی؟ لهجه‌ی آمریکایی را ترجیح میدهی یا بریتیش را؟ وااااای! لهجه‌ات فاجعه است! لحنت خراب است. Big با Large فرق دارد! ‌کاربرد Between و Among متفاوت است و …
شاید حرفهای این دوستان درست باشد. اما یک مشکل وجود دارد. ما در زبان خودمان هم هزار جور غلط و اشتباه داریم. کلمات فارسی را با پسوند عربی جمع می‌بندیم. تلفظ‌های متفاوت داریم. کنایه‌ها و ضرب‌المثل‌هایی داریم که صد کیلومتر آن طرف تر کسی متوجه نمی‌شود. لهجه‌های اقوام دیگر را مورد شوخی قرار می‌دهیم! پس اینها نمی‌تواند مانع یادگیری باشد. دوستی داشتم که یک بار به من گفت: در تلفظ کلمات راحت باش. هر چقدر که پرت و پلا هم تلفظ کنی میتوانی روستایی را در آمریکا یا انگلیس بیابی که آن واژه را مثل تو تلفظ کنند!
ضمناً اگر مصاحبه‌های بی بی سی و سی ان ان و شبکه‌های بزرگ جهان را ببینید خواهید دید که بسیاری از افراد با اعتماد به نفس کامل و با نادرست ترین و غیر قابل فهم ترین لهجه صحبت می‌کنند. پس اعتماد به نفس داشته باشید! به من هر وقت می‌گویند آمریکن صحبت می‌کنی یا بریتیش؟ میگویم: ایرانیش!
گام اول: نقش کلمات در مکالمه به زبان انگلیسی یا هر زبان دیگر
به هر حال بدون شناخت کلمات نمی‌توان به زبان دیگری حرف زد! اما اینجا آن قانون معروف ۸۰-۲۰ وجود دارد. با ۲۰٪ تلاش نسبت به حرفه‌ای ترین کسانی که به زبان خارجی مسلط هستند، می‌توانیم ۸۰٪ توانمندی آنها را کسب نماییم. پیشنهاد من قبل از هر کاری، مراجعه به لیست ۱۰۰۰ کلمه‌ی پرکاربرد انگلیسی است. من این لیست را برای شما گذاشته‌ام:۱۰۰۰ کلمه که در انگلیسی بیش از همه‌ی کلمات کاربرد دارند
یک سوم کل نوشته‌های انگلیسی جهان فقط با همان ۲۵ کلمه‌ی اول لیست اشغال شده است! اگر ۱۰۰ کلمه‌ی اول را بدانید نیمی از کل متون انگلیسی جهان را می‌فهمید! و ۳۰۰ کلمه‌ی اول ۶۵٪ از کل نوشته‌های مکتوب انگلیسی را به خود اختصاص می‌دهند. پیشنهاد می‌کنم ترجمه‌ی تک تک این لغت‌ها را پیدا کنید و به تدریج آنها را حفظ کنید.

گام دوم: دفتر خاطرات روزانه
یکی از مشکلاتی که در آموزش رسمی زبان وجود دارد این است که نخستین درسهای زبان در اکثر کتابها با مراجعه به فرودگاه و هتل و تاکسی و پاس کنترل و … آغاز می‌شود. این درحالی است که ما به ندرت به این مکالمات نیاز داریم. به همین دلیل، این مکالمات خیلی زود به فراموشی سپرده می‌شوند. اگر گام اول را انجام داده‌اید (حالا نمی‌گویم هر هزار کلمه اما لااقل ۳۰۰ کلمه‌ی اول را حفظ هستید) هر روز یک پاراگراف گزارش کار روزانه‌ی خودتان را بنویسید.اینکه از صبح چه کار کرده‌اید. کجا رفته‌اید. چه اتفاق‌های خوب یا بدی افتاده و …
هر جا هم که لغت خاصی را نمی‌دانستید فارسی بنویسید. مثلاً میخواهید بنویسید فکر می‌کنم خیلی بی‌ادب بودم… اما معادلی برای بی ادب نمی‌شناسید. بنویسید:
بی ادب I think I was so
شاید به نظرتان این کار مسخره باشد. اما اثر مهمی دارد:
شما به تدریج می‌فهمید که در زندگی روزانه‌ی خود به کدام واژه‌ها بیشتر نیاز دارید. ضمن اینکه ممکن است فرصت کنید و از داخل دیکشنری‌های فارسی به انگلیسی واژه‌ی مناسب را پیدا کنید. اگر هم نشد مهم نیست. همیشه جایی در مغز شما باز می‌ماند که: «من معادل انگلیسی بی ادب را نمی‌دانم!». اولین بار که یک جا در یک متن با این واژه برخورد کنید به دلیل اینکه مغز شما مدت طولانی در ناخودآگاه منتظر این واژه بوده، بلافاصله آن را میبیند و به خاطر می‌سپارد و بعید است به زودی آن واژه را فراموش کنید.گام سوم: نقش گرامر در یادگیری زبان
کمتر فارسی زبانی را می‌بینید که بتواند گرامر زبان خودش را توضیح دهد. هنوز هم تفاوت ماضی استمراری و حال ساده و ماضی بعید و … را خیلی‌ها نمی‌دانند. به نظر می‌رسد یادگیری گرامر به صورت مجموعه‌ای از فرمول‌ها، کاری زمان‌بر و کم خاصیت باشد. ضمن اینکه به شدت «فرار» محسوب می‌شود. ما در زبان مادری خودمان، گرامر را از روی «زشتی و زیبایی جملات» می‌فهمیم. «دلم خواهد خواست برویم ساندویچ می‌خوردیم!» جمله‌ی نادرستی است. نه فقط به دلیل عدم تطبیق زمان افعال. بلکه به دلیل اینکه این جمله «زشت» است و ما تا کنون آن را ندیده‌ایم.
من برای یادگیری گرامر، از اول راهنمایی تا امروز، روزانه یک پاراگراف متن انگلیسی را از روی کتاب یا مجله یا اینترنت، بازنویسی می‌کنم. با این کار به تدریج ذهنم قضاوتی در مورد زشت و زیبا بودن جملات پیدا می‌کند که می‌تواند در درست‌تر حرف زدن کمکم کند.
گام چهارم:

 ایجاد انگیزه در یادگیری زبان
خواندن متن‌های طولانی خیلی انرژی و حوصله می‌خواهد. به نظر من از متن‌های کوتاه شروع کنید. نقل قول‌ها عالی هستند. اگر موضوع خاصی مورد علاقه‌ی شماست یا فرد خاصی مورد علاقه‌تان است در سایت‌های نقل قول، جملاتی مربوط به آن فرد یا موضوع را پیدا کنید و یادداشت کنید. ممکن است بعضی جملات را متوجه نشوید. مهم نیست. بدون نگرانی به سراغ جملات دیگر بروید

غفلت دیروز را با تدبیر امروز بحران آب جبران کنید قبل از اینکه فاجعه شود(قابل توجه مسولان)


غفلت دیروز   را با تدبیر امروز بحران آب جبران کنید قبل از اینکه فاجعه شود(قابل توجه مسولان)
آب؛ غفلت دیروز، بحران امروز
علی باقری .استادیار گروه مهندسی منابع آب دانشگاه تربیت مدرس
امروز همگان از بحران آب در کشور سخن می‌گویند. شکی نیست که شرایط آبی کشور در شرایط بحرانی قرار گرفته و لازم است اقدامات اضطراری برای کنترل بحران به مرحله انجام برسد. در موضوع بحران آب دو نکته اساسی مورد غفلت قرار گرفته است: نکته اول آنکه این بحران پدیده‌ای نیست که فقط در سال‌های اخیر رخ داده باشد. این بحران حاصل یک روند چندده‌ساله یا شاید صدساله است. از آن زمان که برنامه‌ریزی‌های توسعه به منظور مدرنیزاسیون در ایران طراحی شد، این موضوع مورد غفلت قرار گرفت که بارگذاری بیشتر از حد تحمل روی منابع طبیعی (به‌طور اعم) و منابع آب (به‌طور اخص) باعث نابودی این منابع خواهد شد و نابودی آنها نیز به معنای نابودی انسان خواهد بود. جهت‌گیری توسعه کشور بر مبنای کشاورزی آبی و استقرار صنایع آب‌بر (مانند فولاد و پتروشیمی) در مناطق خشک و کم‌آب مرکز ایران بدون توجه به الگوهای آمایش سرزمین، از نمونه‌های توسعه ناپایدار به‌شمار می‌روند. متاسفانه آمار مربوط به تغییرات حجم منابع آب‌های سطحی و زیرزمینی در کشور گویای این واقعیت است که الگوی بهره‌برداری از منابع، هنوز نسبت به قبل تغییری نکرده است. این مساله وقتی نگران‌کننده‌تر است که مشاهده می‌شود تخصیص آب به بخش‌هایی مانند کشاورزی با بهره‌وری بسیار پایین‌تر نسبت به سایر بخش‌های اقتصادی، همچنان ادامه دارد.
به‌عنوان مثال در منطقه‌ای مانند دشت مشهد با وجود اینکه بخش خدمات و گردشگری (با مصرف حدود 19درصد از سهم آب منطقه) نقش غالب را در اقتصاد منطقه به‌عهده دارد (بهره‌وری آب در بخش خدمات در دشت مشهد بیش از 30 برابر بهره‌وری آب در بخش کشاورزی آن است)، بیش از 75درصد از سهم مصرف آب (به‌خصوص از منابع زیرزمینی) همچنان به بخش کشاورزی اختصاص دارد. آنچه که باعث شده امروز احساس مشکل کنیم، آن است که در گذشته از ارثیه‌ای که داشتیم مصرف می‌کردیم و ذخیره آن هنوز پر بود؛ ولی باید یک روز به انتظار تهی‌شدن آن می‌نشستیم و اکنون آن‌روز فرارسیده و ما بی‌خبر از این واقعیت همچنان با همان شدت و حدت به بهره‌برداری خود از این ارثیه ادامه می‌دهیم. نکته دوم در موضوع بحران آب آن است که هرچند مشکلاتی مربوط به آب را به‌عنوان معلول‌هایی به صورت نشانه‌هایی از قبیل خشک‌شدن دریاچه‌ها، شورشدن منابع آب، پایین رفتن تراز آب‌های زیرزمینی و... در بخش آب مشاهده می‌کنیم، باید توجه داشته باشیم که نیروهای محرک اصلی برای اینگونه مشکلات در خارج از بخش آب ریشه دارند. مواردی مانند سیاست‌های اقتصادی-اجتماعی (در زمینه توسعه کشاورزی و صنایع آب‌بر و استقرار نامتوازن جمعیت) به توسعه فعالیت‌هایی منجر می‌شوند که به‌شدت به آب نیاز دارند و وابسته‌کردن بخش قابل‌توجهی از معیشت مردم به اینگونه فعالیت‌ها، گره کوری بر مشکل مصرف بی‌رویه از منابع آب می‌زند که بازکردن آن تنها به دست مهندسان آب امکان‌پذیر نیست و مداخله و همکاری متخصصان حوزه‌های دیگر مانند اقتصاد، علوم‌اجتماعی و حتی علوم‌سیاسی را به مدد می‌طلبد.  
 

نگاهی به کاهش و یا افزایش اختیارات ریاست جمهوری


نگاهی به کاهش و یا افزایش اختیارات ریاست جمهوری



اندر اهمیت فرهنگ سیاسی
تاملی بر منازعه دولت و مجلس درباره افزایش یا کاهش اختیارات رییس جمهور

نویسنده: نیما جاویدان

اصل اساسی تفکیک قوا در دموکراسی های مدرن یکی از ابزارهای اصلی جلوگیری از تجمیع قدرت و در نهایت از میان رفتن اساس دموکراسی تلقی می شود. در نظام های دموکراتیک معمولاساختار سیاسی را به سه قوه اساسی مقننه، مجریه و قضاییه تقسیم می کنند که هر یک کارویژه ها و اختیارات جداگانه یی دارند. مهم ترین و چالش برانگیزترین مساله اما در این میان روابط میان این سه قوه است یعنی خطوطی که این سه قوه در آنها با یکدیگر مرز مشترک دارند و بر عملکرد و کلیت یکدیگر نظارت می کنند. رابطه مجلس (نهاد قوه قانونگذار) و دولت (نهاد قوه یا بازوی اجرایی) اما در این میان همواره چالش برانگیزترین بوده است چرا که اولامنصب های این هر دو قوه به صورت انتخابی و در یک سیستم گزینشی از سوی آحاد مردم تعیین می شوند و ثانیا ربط و ارتباط شان با یکدیگر به واسطه نوع عملکرد بیش از رابطه شان با قوه سوم یعنی قوه قضاییه است. به عبارت روشن تر از یک منظر مجلس برنامه اداره کشور (قانون) را تنظیم و تصویب کرده و در اختیار دولت می گذارد و دولت آنچه را مجلس گفته عمل می کند و از این جهت عملکردش همواره زیر ذره بین نمایندگان مجلس است تا ببینند که آیا دولت مطابق برنامه عمل کرده است یا خیر؟ تنش و تضاد یا تعامل و همراهی میان دولت و مجلس هم معمولااز همین ساز و کار برمی خیزد. مجلس می تواند مدام به عملکرد دولت ایراد بگیرد و وزرای کابینه را جهت سوال و استیضاح به مجلس بکشاند، همچنین می تواند همراه دولت باشد و بر عملکرد او مهر تایید بگذارد. متناسب با هر یک از این دو حالت هم جهت گیری دولت متفاوت می شود. هرگاه این تضاد شدت می گیرد، دولت اعتراض می کند و از اختیارات کم خود شکایت می کند و هرجا رابطه دولت و مجلس در مسیر تعامل و همراهی است، دولت بحث تغییر قانون اساسی و افزایش اختیارات را مسکوت می گذارد. در این میان البته انکارناپذیر است که دولت همواره از افزایش اختیارات خود دفاع می کند که این بیش از آنکه به مساله رابطه دولت و مجلس ارتباط داشته باشد، به ماهیت قدرت مربوط می شود. به عبارت دیگر قدرت همواره در جهت افزایش و تجمیع گام برمی دارد و همواره دولت ها در تمام دوران ها به این گرایش داشته اند که قدرت خود را افزایش دهند، همچنان که همواره مجلس ها و پارلمان ها در همه دوره ها به این گرایش داشته اند که مانع قدرت گرفتن دولت شوند.بر این اساس می توان تنش میان دولت و مجلس بر سر افزایش یا کاهش اختیارات دولت را آیینه یی از آرایش نیروهای سیاسی و گرایش های فکری حاکم بر جامعه و میزان راهیابی آنها به کرسی های قدرت (اعم از مجلس یا دولت) تلقی کرد یعنی هر جا دولت و مجلس هر دو از یک گرایش یا گروه یا حزب سیاسی برخاسته اند، میزان تنش میان دولت و مجلس کاهش می یابد و هر زمان که این دو از گروه ها یا جناح های مختلف برآمده باشند، سطح منازعات افزایش می یابد و هر یک از مجلس و دولت خواهان اختیارات و توان بیشتری می شوند. ضمن آنکه در میان گروه های سیاسی آنها که خود را به نحوی از انحای طرفدار دولت می دانند، معمولامی کوشند از ایده یک رییس جمهور قدرتمند و یک دولت قوی سخن سرایی و مدام بر این مفروض تاکید کنند که در غیاب یک دولت مقتدر و نیرومند، اجرای قانون اساسی با خلل مواجه می شود، از سوی دیگر مخالفان دولت و گروه های سیاسی منتقد دولت همیشه بر این نکته تاکید می کنند که قدرت بیش از حد زمینه ساز استبداد می شوند و این خطر را در بر دارند که هر آیینه دولت به سمت خودکامگی و اقتدارگرایی پیش رود. به مساله حدود اختیارات رییس جمهور از جنبه های مختلف نگریسته شده است شایع ترین نگاه بررسی ابعاد حقوقی این موضوع است، یعنی در نظر آوردن اینکه در یک سیستم دموکراتیک میزان اختیارات رییس جمهور از نظر حقوقی را تا کجا می توان افزایش داد که اصل دموکراسی و مردمسالاری بلاموضوع نشود؟ نوع دیگر نگاه به ماجرا رویکرد تاریخی است. در این نگاه معمولابه مثال های تاریخی پرداخته می شود که در ایران یا سایر کشورها مساله اختیارات رییس جمهور در آنها مطرح شده و پیامدهایش را وارسی می کنند. برای مثال گفته می شود که بحث اختیارات رییس جمهور در تاریخ معاصر ایران یک بار در سال های پایانی دهه 1320 و از سوی محمد مصدق مطرح شد. در آن زمان مصدق با این توجیه که مجلس مانع و رادع عمل دولت است و بر سر راه دولت سنگ اندازی می کند، از شاه درخواست اختیارات بیشتر کرد. مخالفان مصدق اما این درخواست او را ناشی از میل به دیکتاتوری تلقی کردند و موافقانش از کارشکنی های مجلس بر سر برنامه های ملی مصدق سخن می گفتند. تا جایی که به توازن میان قوا و ارتباط میان مجلس و دولت باز می گردد، در نظام سیاسی ایران از بدو مشروطه تا زمان ما، همواره این مجلس بوده که دست بالارا داشته است.
    قانون اساسی مشروطه متاثر از قانون اساسی بلژیک و فرانسه بر نقش مجلس و پارلمان تاکید می کند و بر این اساس می توان گفت نظام سیاسی حاکم بر ایران در این دوره پارلمانی است، بعد از انقلاب 1357 تا سال 1368 در نظام سیاسی ایران هم پست ریاست جمهوری حضور دارد و هم نخست وزیری یعنی ساختار سیاسی در این دوره ریاستی-صدارتی است مثل فرانسه. در این دوره البته نخست وزیر قدرت اجرایی بالاتری دارد. روشن است که در این ساختار نخست وزیر که حلقه واسط مجلس و دولت است باید مورد تایید و رای اعتماد مجلس واقع شود و از همین رو می توان گفت بار دیگر این مجلس است که در تعامل دولت و مجلس دست بالادارد. بعد از سال 1368 و با اصلاح قانون اساسی، پست نخست وزیری از ساختار سیاسی حذف شد و رییس جمهور در راس دولت قرار گرفت و بر این اساس می توان ساختار سیاسی کشور را ریاستی خواند مثل ایالات متحده. این سخن به آن معنا نیست که از نقش مجلس کاسته شده است و همچنان مجلس اختیاراتی دارد که می تواند با آنها دولت را تحت فشار بگذارد، افزایش روند استیضاح ها و سوال ها از دولت در مجلس را نیز دقیقا بعد از این دوره شاهدیم. البته باید پذیرفت که دیگر مجلس آن قدرت بلامنازع را ندارد و اتفاقا شاید همین امر است که در تمام دوره های بعد از سال 1368 و در دولت های اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، محمود احمدی نژاد و دولت فعلی بحث اختیارات رییس جمهور هر بار به یک شکل مطرح شده است.
    یک نگاه مغفول به مساله حدود اختیارات رییس جمهور و ارتباط دولت و مجلس اما در نظر آوردن فرهنگ سیاسی و اجتماعی یک جامعه است. رویکرد اصلی این نگاه آن است که مساله رابطه پارلمان و کابینه را در بستر یک فرهنگ سیاسی مورد ارزیابی قرار دهیم و نشان دهیم که با توجه به مولفه ها و عناصر این فرهنگ سیاسی، یک دولت مقتدر مثمرثمر است یا یک پارلمان نیرومند. در این نگاه مساله مورد بحث را فارغ از دیدگاه های حقوقی و تاریخی و با توجه به فرهنگ سیاسی و سطح توسعه یافتگی جامعه در نظر می آوریم. در این نگاه مساله این طور مطرح می شود که در یک جامعه سیاسی در حال توسعه که در آن هنوز ساختار حزبی قوام نیافته و مشارکت عموم در سیاست نه الزاما در راستای منافع ملی بلکه بر حسب محاسبات قومی یا گرایش های فردی است، آیا یک مجلس قوی بهتر است یا دولت مقتدر؟ برای نمونه آیا در جامعه یی چون افغانستان که ساختاری شدیدا قومیتی دارد، نظام سیاسی ریاستی موفق تر است یا نظام پارلمانی؟ به سخن دیگر چرا در بریتانیا که دست کم هشت قرن (از زمان امضای ماگنا کارتا) تجربه حکومت سلطنتی مشروطه را داشته، نظام پارلمانی حکمفرماست و در ایالات متحده که فاقد این تجربه کهن بوده، نظام ریاستی؟ پاسخی به پرسشی مشابه در ایران قطعا می تواند نشانگر علت یا علل ناکامی ها و کامیابی های 108 سال مشروطه در ایران باشد، ضمن آنکه می تواند چشم انداز روشن تری برای انتخاب میان نظام پارلمانی و نظام ریاستی در سال های آتی فراهم آورد.

پاییز



تیتر مصور 
پاییز



طرح: آروین
طرح: آروین

زن خلبان در جنگ با داعش(آفرین به این زن)

زن خلبان در جنگ با داعش(آفرین به این زن)

بانوی اول در سر خط خبرها





    سروان مریم منصوری نخستین خلبان زن امارات عربی متحده این روزها در سر خط بسیاری از خبرها درباره داعش قرار دارد. وی با هواپیمای جنگی اف- ؟پرواز و در حملات هوایی علیه نیروهای داعش شرکت می کند. اما با وجود استقبال بین المللی از مشارکت این بانوی مسلمان در جنگ علیه گروه های تروریست، اخباری از مخالفت خانواده وی درباره مشارکت دخترشان در جنگ علیه داعش منتشر شده است. براساس گزارش برخی منابع عربی، خانواده مریم منصوری با انتشار بیانیه یی، اعلام کرده اند که وی را برای شرکت در حمله به نیروهای داعش در سوریه که این خانواده آنها را «قهرمانان عراق و شام» خوانده اند، دیگر عضوی از خانواده خود نمی دانند. مریم منصوری یکی از خلبانان نیروی هوایی ارتش امارات عربی متحده است که سابقه عملیات در لیبی را نیز در کارنامه خود دارد. او دوره های خلبانی هواپیماهای اف-16را در انگلستان طی کرده و در سال 2007 بعد از اعمال اصلاحات در کشور امارات بنا به نظر شیخ دوبی، توانست در گروه اول داوطلبان زن به ارتش این کشور راه یابد. مریم منصوری در گفت وگوی کوتاهی اعلام کرده که حمله به داعش، یکی از آرزوهای وی بوده است: «انگیزه های زیادی داشته ام که باعث می شد حمله به داعش جزو آرزوهای جدی من باشد. هم بابت مظلومیت زنان در قلمرو داعش، هم انگیزه انسانی و مذهبی برای این عملیات داشتم.»