رضا بژکول

رضا بژکول

وب سایت شخصی رضا بژکول
رضا بژکول

رضا بژکول

وب سایت شخصی رضا بژکول

هشدار هشدار وقتی شادی نباشد هیچ چیز نیست(خواندنی است)


هشدار هشدار وقتی شادی نباشد هیچ چیز نیست(خواندنی است)


در جامعه ای که شادی نیست، هیچ چیز نیست



نویسنده: امان الله قرایی مقدم*

جامعه ما شاد نیست. این یک واقعیت است. ما یک جامعه غمگین داریم. عوامل موثر بر شادی متعددند، از معماری و رنگ اتومبیل تا لباس و برنامه های رادیو و تلویزیون، همه اینها روی شادی تاثیرگذارند. مسائل سیاسی و مواردی که بین دولت و مجلس رد و بدل می شود همگی روی شادی جمعی جامعه تاثیر دارد. محدودیت ها و محرومیت هایی که مردم در زندگی دارند، وضعیت موسیقی، رسانه ها همه می توانند جزو عواملی باشند که روی شادی تاثیر دارند. وقتی خانم های جوان ما می خواهند به تماشای ورزش بروند و شادی را تجربه کنند و ممانعت پیش می آید، این جوان چطور می تواند شاد باشد؟ این در صورتی است که جامعه ما جامعه جوانی است و شادی در جامعه ما وابسته به شادی جوانان است. جوان ما موسیقی می خواهد، آواز می خواهد، شغل می خواهد، امید به آینده می خواهد، اما هیچ کدام از اینها برایش فراهم نیست. این روزها با هر کسی صحبت می کنیم با ما با خشونت برخورد می کند. اینها همه نتیجه عواملی است که مانع از بروز شادی در جامعه هستند.



    ما در دوران باستان در طول ماه حداقل یک جشن گروهی داشتیم، در اسفند ماه و فروردین این روزهای جشن و شادی ٢٠ روز بوده. در ماه های خرداد و مهر و دی سه روز جشن ملی داشتیم. حالااین جشن ها را نداریم. باید بپذیریم شادی و نشاط در جامعه ما وجود ندارد. شاد شدن جامعه در حرف اتفاق نمی افتد. ما باید از تضادهای گروهی پرهیز کنیم تا بتوانیم این فضای شاد را در جامعه به وجود بیاوریم.



    از نظر پزشکی در جامعه ای که در آن شادی و نشاط وجود ندارد، سلامت جسمی هم به خطر می افتد. جامعه ای که شاد نیست، قدرت دفاعی کمتری دارد. وقوع جرم در این جامعه بالامی رود. بد بینی بین مردم بیشتر می شود. آسیب های اجتماعی بیشتر می شوند. فرار مغزها افزایش پیدا می کند. نبود شادی در جامعه اثرات روحی، روانی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی فراوانی دارد و روی تمام بخش های جامعه اثرگذار است. رسانه ها هم می توانند در ایجاد شادی در جامعه تاثیر داشته باشند. اما برنامه های صدا و سیمای ما هم در این بخش ضعیف عمل کرده است. مردم با تمام مشکلات شان به تماشای یک سریال می نشینند که غمناک است و هیچ کجایش شادی را به مخاطب منتقل نمی کند. بلکه پر از نزاع و تنش و مشکلات مربوط به مسکن است.
    مشکلات اقتصادی فراوان و همچنین مشکلات فرهنگی موجود در جامعه هم به این شاد نبودن ها دامن می زند. مردم از حاکمیت انتظار دارند تا زمینه شاد بودن را در جامعه ایجاد کند. افراد تابعی از جامعه هستند و جامعه تابعی از حکومت. طبق تئوری «امرجنس» در کل خاصیتی هست که در جزء وجود ندارد. جزء وقتی که جمع شود می تواند کاری انجام دهد. یک فرد چطور می تواند شاد باشد وقتی شغل ندارد. وقتی آینده اش تامین نیست. وقتی امیدی به آینده ندارد.
    طبق نظریه اصالت وجود ما غم دیگران را می بینیم و نمی توانیم در شادی خودمان به سر ببریم. در جامعه قشر مرفه را می بینیم و امکاناتی که این قشر در اختیار دارد این تصور را ایجاد می کند که بخشی از جامعه شادی را تجربه می کند. در صورتی که طبق این نظریه دیدن غم دیگران باعث غم می شود. چرا که سارتر معتقد است همان طور که من غم را احساس می کنم، دیگران هم آن را احساس می کنند. سارتر معتقد است باید غم و شادی دیگران را احساس کنیم. بنابر این زمانی که یک فرد ثروتمند یا شاد یک فرد فقیر را می بیند، نمی تواند غمگین نشود. باید به نیازها و مشکلات او توجه کند. در نهایت می توانیم به این نتیجه برسیم در جامعه ای که شادی نیست، هیچ چیز نیست و در جامعه ای که غم هست، مشکلات فراوانی وجود دارد و می تواند ایجاد شود.
    *جامعه شناس
     

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.