رضا بژکول

رضا بژکول

وب سایت شخصی رضا بژکول
رضا بژکول

رضا بژکول

وب سایت شخصی رضا بژکول

انسان آزاد کیست؟ نشانه آن چیست؟

 انسان آزاد کیست؟ نشانه آن چیست؟

دریچه 
آزادی نشان پولادین انسانیت
تاملی در باب آزادی انسانی- انسان

نویسنده: قیصر کللی

«آزادی به خود بودگی کامل است.» اما به خودبودگی کامل به چه معناست؟ به خود بودگی کامل بدین معناست که موجود (انسان یا حیوان) بیرون از هر حدود و قیود باشد و تحت سلطه خانواده و گروه و اجتماع نباشد. آزادی با چنین صورت خام و خالص و وحشی نه در زندگی شخصی و اجتماعی انسان و نه در زندگی رمه ای و وحشی حیوانات و جانوران قابل وقوع است بلکه تنها برای چنین صورتی خام و خالص می توان قالبی انتزاعی را فرض و قائل بود.
    
    انتزاع چیست؟
    انتزاع به گونه های متفاوتی که دارای مایه اشتراک هستند تعریف شده است. اما من تعریفی از انتزاع ارایه می کنم که شاید مایه اشتراکی با دیگر تعاریف نداشته باشد یا دارای مایه اشتراک اندکی با دیگر تعاریف باشد. من برای انتزاع دو صورت که یکی انتزاع و دیگری انتزاع محض است قائل هستم. انتزاع بدین معناست که فرد تا حدودی مستقل از باورهای جاری در اجتماع و تاریخ صورت یا طرح یا تزی را در ذهن (عقل) خود تداعی و طراحی می کند (بسیار سخت است).
    
    تا حدودی به چه معناست؟
    تا حدودی بدین معناست که فرد یکی از باورهای جاری در اجتماع را گرفته و بر اساس این باور صورت و طرحی دیگر بنا می کند و هرچند پایه و اساس این صورت و طرح از دیگری است اما شخص با تکیه بر توانایی های فردی صورت و باوری جدید را ارایه می‎کند. در کل در این صورت و طرح انتزاعی هر چند بخش یا بخش هایی از آن متعلق به باورهای پیشین اجتماع و تاریخ است اما شخص بخش یا بخش هایی جدید را هم ارایه کرده که تا پیش از این در تاریخ و اجتماع وجود نداشته و این بخش یا بخش های جدید متعلق به فرد طراح و ارایه دهنده هستند.
    
    انتزاع محض چیست؟
    انتزاع محض ترسیم صورت یا طرح یا تزی مستقل و بدون تکیه بر باورهای جاری تاریخ و اجتماع است. به عبارتی روشن تر شخص طراح برای ارایه صورت و تز خود به هیچ یک از باورهای جاری در تاریخ و اجتماع رجوع نمی کند و هیچ یک از این باورها را پایه و اساس طرح خود قرار نمی‎دهد بلکه طرحی نو درمی افکند که در اساس و پایه از آن خود طراح است (بسیار بسیار سخت است).
    
    پس اکنون به این پرسش می رسیم که انسان چیست؟
    از لحاظ فلسفی و منطقی انسان حیوانی است ناطق. از لحاظ سیاسی و اجتماعی انسان موجودی است اجتماعی. اما این دو تعریف برای ما راهگشا نیست و ما اکنون براساس این دو تعریف راه به جایی نخواهیم برد. هرچند برای آزادی تعریفی انتزاعی محض ارایه کردم اما در اینجا برای انسان تعریفی انتزاعی در قالب فلسفه سیاسی ارایه می کنم. انسان واحدی اجتماعی با قالبی تاریخی مشخص با ارزش های مادی و معنوی مخصوص به خود است. به عبارتی دیگر انسان وجودی یگانه است که دارای حریمی مشخص و محدود و دارای حقوقی نامحدود است. اگر انسان را از صورت یگانه جدا سازیم و انسان را به جمع و گروه پیوست کنیم چیزی که در این میان از بین خواهد رفت حقوق و حریم شخصی فرد خواهد بود. چون که دیگر شخص و حریم شخصی معنا ندارد بلکه جمع و حریم جمعی میدان داری خواهد کرد. وقتی حریم و حقوق شخصی از بین برود انسان هم از بین رفته است و وقتی انسان از بین برود انسانیت هم از بین می رود.
     اما تناسب انسان با آزادی چیست؟ آزادی آبروی تاریخ انسان است. آزادی برای انسان نشان پولادین افتخار است که به انسان جایگاه شهروندی می دهد. انسان ها بدون داشتن آزادی شهروند یک جامعه محسوب نمی شوند بلکه افراد یک جامعه هستند. به واقع تا اینکه انسان به آزادی دست نیافته باشد به جایگاه شهروندی نایل نخواهد آمد. در جوامع بسته عنوان شهروندی پرستیژ بزک شده ای است که به افراد اطلاق می شود. از آنجایی که با نبود آزادی معیارهای شهروندی به یک شخص تعلق نمی گیرد پس در یک جامعه بسته واژه شهروندی برای شخص پرستیژی درون تهی خواهد بود که برای شخص هیچ گونه بار فردی و اجتماعی نخواهد داشت. انسان یعنی آزادی. انسان معنایی نداشته و نخواهد داشت مگر آزادی. انسان بدون آزادی چیزی نیست مگر ارابه کش استبداد.
    ارزش هایی چون حریم شخصی و آزادی قلم و آزادی اعتقاد معیارهای شهروندی هستند که آنگاه که انسان آنها را به دست آورد به واقع به جایگاه شهروندی نایل آمده است و این ارزش ها به دست نخواهند آمد مگر اینکه جامعه به آزادی رسیده باشد.
     اکنون به پرسش پایانی می رسیم. آزادی انسانی چیست؟ با آن تعریفی که از آزادی ارایه کردم آزادی در صورت خام و خالص بودن نمی تواند به کار انسان آید و به درد انسان بخورد و عنوان آزادی انسانی را به خود بگیرد. پس خواهی نخواهی برای اینکه آزادی بتواند قالب انسانی بر خود بپوشد و با عنوان آزادی انسانی شناخته شود باید حدود و ثغور را بر خود بپذیرد. اما باید مشخص کنیم که منظور از حدود و ثغور برای آزادی چیست؟ حدود و ثغور در حوزه اجتماع و آزادی بدین معناست که هر شخص دارای حریمی مشخص و محدود به خود است. حریم خصوصی هر شخصی به حریم خصوصی دیگر اشخاص تکیه می زند و هر شخص حق ورود به حریم شخصی دیگر افراد را نخواهد داشت. حریم شخصی حریم قدسی هر شخص محسوب می شود و نه فقط دیگر افراد جامعه حق ورود به این حریم شخصی و قدسی فرد را نخواهند داشت بلکه دولت به عنوان قدرتمندترین نهاد سیاسی اجتماعی جامعه هم حق ورود به حریم خصوصی افراد را نخواهد داشت. حریم خصوصی تنها به معنای خانه و محل کار نیست بلکه حریم خصوصی همانند پوست صورت پرستیژ لاینفک هر فرد محسوب می شود و به صورت مدام با فرد خواهد بود. با این توصیف از حریم خصوصی ایجاب می کند تا اکنون چندی از گونه هایی را که به وجودآورنده حریم خصوصی هستند نام ببریم. چند نمونه از حریم خصوصی شامل نوع رابطه اجتماعی، نوع پوشش، نوع خوردن و نوع نوشیدن می شود. در اینجا پرسشی دیگر مطرح می شود و آن اینکه آیا جامعه و شخص پس از به دست آوردن این انواع به آزادی انسانی نایل آمده است؟ هر آن گاه که شخص با داشتن این حریم خصوصی دارای آزادی های قلم و بیان باشد و بتواند آزادانه وضعیت ها را به نقد و چالش بگیرد و جامعه با رای اکثریت بتواند قدرت سیاسی و فرد نخست سیاسی جامعه را جابه جا کند فرد به آزادی انسانی نایل آمده است و آزادی انسانی تحت عنوان دموکراسی همانند یک چتر بر جامعه و کشور گسترانده شده است. بر همین اساس هر فردی که خواستار قدرت سیاسی است باید اندیشه خود را در اختیار جامعه بگذارد و به پرسش و نقد جامعه پاسخگو باشد. پس در جامعه آزاد ارزش هر سخن به توان نقد پذیری آن است. اما به تناسبی که در پشت هر رای و نقدی خرد سیاسی و اجتماعی نهفته باشد کیفیت رشد بالاو پایینی خواهد داشت. پس بدون شک سطح مطالعه عامل اصلی و اساسی در رشد خرد سیاسی و اجتماعی فرد و جامعه خواهد بود.
    اکنون با تعریف واژه های آزادی، انسان و تناسب میان آن دو و پی بردن به گرانمایگی بی حد و شمار آزادی و انسان و با دریافتن این حقیقت و این واقعیت که هیچ یک از دارایی ها و خواسته های نوستالژیک انسان حتی به پای آزادی هم نمی رسند باید روزی جهانی را به آزادی این گرانمایه ترین نعمت اختصاص داد. نوستالژی بزرگ انسان در طول تاریخ نبود آزادی است. در طول تاریخ آزادیخواهان بسیاری برای آزادی و بشریت قد برافراشتند و این انسان ها بسیار مورد ستایش و احترام بشریت هستند و برای برخی آنها روزهای جهانی را اختصاص داده ایم. اما برای خود آزادی که این همه مورد خواست و ستایش انسان در طول تاریخ بوده روزی جهانی در تقویم انسان وجود ندارد.
    بر این اساس و با در نظر گرفتن معیارهای زمان (ماه ها و فصول سال) و مکان (جای جای کره زمین و همه کشورها) و روزهای تعطیل ادیان سومین سه شنبه از ماه اردیبهشت را برای روز جهانی آزادی پیشنهاد می کنم.
    در فرهنگ ایرانیان عدد سه نماد اردیبهشت است که به معنای بهترین و بالاترین راستی و پاکی است. سومین سه شنبه از ماه اردیبهشت برای تمامی کشورهای جهان زمانی مناسب از لحاظ آب و هوایی خواهد بود. همچنین با در نظر داشتن روز تعطیلی تمامی ادیان سومین سه شنبه از ماه اردیبهشت را برای روز جهانی آزادی پیشنهاد می کنم. با این پیشنهاد نخواسته ام روز جهانی آزادی با روز تعطیل هیچ یک از ادیان مطابق باشد تا باعث حب برخی و بغض برخی دیگر شود.
     ١- انسان موجودی است فلسفی. چرا انسان موجودی است فلسفی؟ ابزار فلسفه سه واژه «چرا» و «چگونه» و «چیست» هستند. از آن جایی که هر انسان بدون استثنا و از آغاز زندگی تا پایان زندگی به وفور این سه واژه را مورد استفاده قرار می دهد پس فلسفی است. انسان موجودی است تمدن ساز. از آنجایی که انسان موجودی است فلسفی موجودی است تمدن ساز. انسان تا صاحب اختیار نباشد نمی تواند موجودی فلسفی باشد. بدون شک انسان باید مختار باشد تا بتواند ابزارهای فلسفه را برای یافتن پاسخ به پرسش هایش به کار گیرد. موجود تمدن ساز موجود پرسش گر است. آن گاه که موجودی تحت نام و عنوان انسان در تلاش باشد تا برای هر پرسش پاسخی بیابد تمدن خواهد ساخت. تمدن چیزی نیست مگر پاسخ به پرسش ها. تمدن یعنی نیاز برآورده شده.
    اکثر انسان ها با به کارگیری ابزار سه گانه فلسفه (چرا- چگونه- چیست) در پی دستیابی به «کیستاتی» سوژه هستند (شناخت سطحی) . اما اقلیتی کم شمار از انسان ها با به کار گیری ابزار سه گانه فلسفه در پی دستیابی به چیستایی سوژه هستند (شناخت عمیق).
    ٢- نوستالژی - بسیاری از فرهنگ ها و دانش نامه های فلسفی و سیاسی نوستالژی را غم غربت معنا کرده اند. اما من نوستالژی را «حسرت» معنا می کنم. غم غربت فراگیر نیست و توان حمل معنای نوستالژی را ندارد. اما حسرت از این توان برخوردار است تا هم غم غربت و هم فراتر از غم غربت را دربرگیرد. - بنگرید- فرهنگ فلسفی و فلسفه سیاسی- نشر پایان – از نویسنده همین مقاله – بخش نوستالژی.
    
    

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.