رضا بژکول

رضا بژکول

وب سایت شخصی رضا بژکول
رضا بژکول

رضا بژکول

وب سایت شخصی رضا بژکول

دلایل کتاب نخواندن های ایرانیان ازدیدگاه فریدون مجلسی

دلایل کتاب نخواندن های ایرانیان ازدیدگاه       فریدون مجلسی

بررسی دلایل عدم کتابخوانی ما
هزارتوی ماجرای کتاب و کتاب نخوانی

نویسنده: فریدون مجلسی

ذکر این حدیث مکرر شده است که ما ایرانی ها سال هاست کتاب نمی خوانیم، یا به عبارت درست تر، خیلی کم کتاب می خوانیم: در صحت و سقم این مساله به گمانم دیگر شک و شبهه ای وجود ندارد، ما کتاب نمی خوانیم و سرانه مطالعه پایینی داریم. چند و چون این کتاب نخوانی ما اما مساله دیگری ست، گرچه واکاوی این چند و چون هم تا امروز بسیار صورت گرفته است، اما بنابر اهمیت مساله و تاثیری که فرهنگِ عمومی مردم می گذارد به ضرورت هر ازچندگاهی باید بازبررسی شود و راهکارهای تازه ای جست وجو کنیم. به صورت کلی، چند مورد را به عنوان دلایل اصلی عدم کتابخوانی ایرانیان ردیف می کنند، از جمله مسائل اقتصادی و معیشتی که مردم توان خرید کتاب ندارند و ناشران هم مجبور به افزایش قیمت کتاب ها هستند: پایین آمدن سطح کیفیت کتاب های منتشر شده و از دست دادن جذابیت برای خوانندگان: عدم حمایت های دولتی از ناشران خصوصی: به روز نبودن کتابخانه های عمومی که نقش مهمی را در این زمینه می توانند ایفا کنند و... به هر صورت، در این صفحه این مساله را با چندی از نویسندگان و مترجمان کتاب در میان گذاشتیم تا نظرشان را در این رابطه بدانیم و راهکارهای پیشنهادی شان را بخوانیم. بررسی چنین مساله و موضوع مهمی نیازی به مناسبت خاصی ندارد، هر لحظه و هر وقت باید از درد گفت و در جست وجوی درمان بود، اما نمایشگاه بین المللی کتاب نزدیک است و باز بحث کتاب و کتابخوانی داغ.
    وقتی بخواهیم در باب دلایل از میان رفتن عادتی سخن بگوییم، طبیعتا باید به این پرسش پاسخ دهیم که مگر چنان عادتی بود که از میان برود؟ آری در جامعه ما عادتکی بود، در میان جمعکی! آن عادتک طی زمان ترک شده است! چند روز پیش ارجمندی در محفلی فرهنگی صحبت از قدمت فرهنگی ایران و تعدد حکیمان، ادیبان و شاعرانش می کرد و حتی مقایسه ای با فرانسه شد که در برابر ده ها نویسنده و ادیب و شاعر ما آنها ویکتورهوگو را نشان می دهند. البته درباره اهمیت و تعدد شاعران و حکیمان و ادیبان ایرانی در هزاره اخیر تردیدی نیست، اما دیگران نیز بزرگان خود را به جهان عرضه داشته اند. تفاوت ما با آنان در این است که در ایران فقط قشر باریک و کم شماری از مردم ما زحمت انتقال این فرهنگ را از نسلی به نسل دیگر بر عهده داشته اند و ما، یعنی اکثریتی که «به آن می بالیم» معمولااز درونش بی خبریم! یعنی به کسانی می بالیم که در زمان خودشان آنها را تکفیر و تحقیر کرده ایم!
    اما مردم ما منحصر به آن قشر باریک حاملان فرهنگ نیست که اهل کتاب و کتابخوان هستند. نسبت آن اکثریت بی کتاب بیش از سایر جوامع است که نیازمند تعمق و پژوهش در مقولات فرهنگی هستند و متاسفانه تاریخ نشان داده است که با آن سر ستیز نیز داشته اند. با تمام این حرف ها، اگر نگاهی به تاریخ شاهان بیندازیم در می یابیم که دربارهای شان اگر شده برای تجمل و اعتبار خود نخبگانی ادیب و هنرمند را به دور خود جمع می کردند و تدریجا پرداختن به امور فرهنگی به برخی از شاهان و فرمانروایان نیز سرایت می کرد و دوران های فرهنگی پر رونق پدید می آمد.
    برای کتابخوانی باید باسواد بود و صدها سال جنگ فقرآور در سه قرن اخیر درکشور ما فرصتی برای دستیابی بیشتر به کسب و کار و ثروت و رفاه فراهم نکرد و نوبت به کتابخوانی که حداقل به پس از سیر شدن شکم نیاز دارد و سواد می خواهد نرسید! کیفیت سواد کم و باسواد کمتر بود، با این حال همان برگزیدگان یا نخبگان رقیق، ضمن حمل امانت فرهنگی پیشینیان به نسل های بعدی، لای آن کتاب ها را می گشودند و می خواندند و نیز می نوشتند، اغلب مردم هم کاری به کارشان نداشتند.

    حقیقت این است که گستره و عمق جمعیتی کتابخوانان فرنگی طی قرن ها بسیار بیشتر از ما بوده است. در ایران تا صد سال پیش بیش از ٩٠ درصد جمعیت بیسواد بود! کتابخوانی اعتیادی است که باید از کودکی آغاز شود. مادر باسواد می خواهد و شاید پدری باسواد، که بی مایه فطیر است و « ذات نایافته از هستی بخش/ کی تواند که بود هستی بخش؟» از زمانی هم که مدارس به سبک جدید راه اندازی شد، معمولاطالبان علم و شاگردان مدارس ایرانی به خواندن همان کتاب های درسی اکتفا می کردند.


    در آمار کتابخوانی کشوری نباید آمار کتاب های درسی و آموزشی به حساب آید. خواندن آنگونه متون نوعی انجام وظیفه تحصیلی، اداری یا شرعی است. منظور از کتابخوانی بالابردن فرهنگ عمومی و اجتماعی و ادبی و هنری است.
    منظور ایجاد فضای بازتر و گسترده تر برای بالیدن فکری و فرهنگی است. با این حال زمان هایی هم بوده است که نشر کمی و کیفی کتاب توسعه و گسترش ناگهانی یافته و در همان زمان ها شمارگان روزنامه ها و مجلات نیز روندی بسیار فزاینده داشته است. آن دوره ها نشان دهنده جهش های فرهنگی بوده و به کیفیت نوشته ها نیز توجه بیشتری شده است. برای جست وجو در دلایل رکود بازار کتاب و کتابخوانی شاید بهتر باشد به شکوفایی آن دوران ها توجه و دلایل آن واکاوی شود.
    در حال حاضر شاید مشغولیات دیگری در شبکه اینترنتی نیز بر کتاب و کتابخوانی اثر منفی گذاشته باشد که فرصتی برای خواندن کتاب باقی نگذاشته است. اما این شبکه ها فقط به نقل و انتقال جوک و عکس و موسیقی اختصاص ندارند، در میان آنها مقالات و کتاب های اینترنتی نیز مبادله می شود که به هر حال باید در آمار کتابخوانی و آثار معنوی آن منظور شود. به این حقیقت نیز بایدتوجه داشت که نسل کامپیوترزده اولیه که اکنون در سنین میانسالی است از دریچه آتاری و بازی های کامپیوتری وارد این عرصه شد و پس از زمانی آن ذوق و هیجان آغازین نسبت به آن بازی ها را از دست داد، اکنون آنگونه بازی ها فقط سرگرمی دورانی از طفولیت بچه هاست.
     همین طور انتظار می رود تب آی- پد و تلفن های هوشمند همراه نیز فروکش کند و کمتر شود. اما آیا در آن صورت کتابخوانی اهمیت خود را باز خواهد یافت؟
    تلویزیون و ماهواره ها و انتقال فرهنگ شفاهی و سرگرمی های سبک مانند سریال های ترکی یا وطنی چه جایی دارد؟ می توان گفت آنانی که مشتریان اصلی فرهنگ شفاهی صرفا سرگرم کننده هستند بیشتر از کسانی هستند که پیش از آن هیچ ارتباط فرهنگی دیگری از طریق کتاب و نشریه برقرار نمی کردند، برای اینان همین سرگرمی های سبک وسیله و بهانه ای برای کسب آگاهی های بیشتر از جهان پیرامونی، از تاریخ و حیوانات و شهرها و مردمان دیگر به دست می دهد،
    چه بسا آنان را به فرهنگ کتبی نیز ترغیب کند. فوتبال و هنرهای عامیانه و سرگرم کننده شاید جایگزینی برای مواد مخدر باشد اما جای کتابخوان و کتاب را نمی گیرد. یعنی مشتریانش از عیاری دیگرند. اکنون شمار دانشجویان ما به چند میلیون بالغ شده است، عدم تغییر متناسب با آن در آمار کتاب یعنی عدم تغذیه فرهنگی این دانشجویان که در واقع دیگر معرف ١٠ درصد هوشمندان گذرکننده از سد کنکور نیستند، بلکه دانشگاه برای شان نوعی امتداد مدرسه و انجام وظایف تحصیلی است. تحصیل موجب پرورش نسبی گروهی تکنیسین می شود.
    توسعه فرهنگی با بالارفتن سطح آگاهی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و
    زیست محیطی و هنری حاصل می شود که فقط با کتاب بدون الزام و اجبار حاصل می شود. احترام به فرهنگ و فرهنگ سالاری و سواد که جای خود را به پول سالاری داده است، باید به عرصه فرهنگ و ادب بازگردد. اعتماد به اصالت و محتوای کتاب، باید جلب شود.
    ادعاهای گزاف از سوی کسانی که سالی یک ساعت وقت خود را به خواندن کتاب تخصیص می دهند باید موقوف شود تا گمان و تخیل جای واقعیت را نگیرد. آرامش سیاسی و اجتماعی و توسعه اقتصادی و شغلی جای التهاب و رکود را بگیرد تا فضای بازی که لازمه حیات فرهنگی و یادآور همان دوره های جهشی کتابخوانی است باید برقرار و تشویق شود.
    
    

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.