اگر بتوانیم فرصت هایی را که در زندگی پیش می آید از دست ندهیم، توانسته
ایم به نوعی فرصت ها را مهار کنیم.
نخستین اصلی که باید ذکر کرد، اصل
امیدواری و تسلیم ناپذیری یا مقاومت است. چرا که یاس و تسلیم شدن یعنی شکست
را پذیرفتن و برای شکست های پیاپی آتی خود را آماده کردن. اگر امیدوار
نباشیم، یعنی به اصل امید در زندگی اعتقاد نداشته باشیم، دیگر نمیتوانیم
تصور کنیم فرصتی در آینده پیش رویمان خواهدبود.
پس در لحظه نا امیدی باید
به این فکر کرد که اوضاع هر لحظه ممکن است و می تواند به سود ما تغییر کند.
تسلیم ناپذیری و ایستادگی همیشه رمز موفقیت بودهاست و خواهد بود. آنان که
تسلیم را پذیرفتهاند، هرگز در جهانی که عرصه مبارزه و تلاش است، به جایی
نرسیدهاند.
تفکر و تدبیر چاره ای دیگر برای مهار فرصت است. چارلز کترنیک،
مخترع مشهور، می گوید: «من علاقه ای به گذشته ندارم. آینده است که باید در
آن زندگی کنم، آینده را نیروهای خارج از تسلط ما نمی سازد، بلکه نحوه
برخورد با مسائل است که آینده را آن گونه که بخواهیم، شکل می دهد.»
امرسون
می گوید: «روزی که به پایان رسید، فراموش کن. فردا روز دیگری است و آن را
با فکر با زو قوای تازه و آماده آغاز کن. سعی کن از تواناییهایت برای بهتر
زندگی کردن در همان روزی که میگذرانی، استفاده کنی. امروز را به حساب
بیاور و امیدها و آرزوهای گرانقدر را با یاد آوری بدیهای گذشته بر باد
مده.
اصل دیگری که به تفکر و تدبیر وابسته است، پندپذیری از خطاهای گذشته
است. هر فرصتی در واقع آزمایش است و بهترین آزمایشها آن است که موجب اندرز
شود. پیروزی از آن کسی است که از خطاهای خود پندبگیرد و فرصت هایی که از
دام عقل وی گریختهاند، پس از رفوی دام، به بند کشد.
لازم است متانت و
خونسردی خود را هنگام برخورد با فرصت ها حفظ کنیم و از فرصت ها بهترین
استفاده را ببریم و به خدا توکل کنیم. «برای التیام بخشیدن به گذشته و امن
کردن آینده فقط بگویید: در گذشته خدا با من بود، در حال خدا با من است و در
آینده خدا با من خواهد بود، تمام زمان ها مثل هم هستند» .دیروز روز تجربه
بود و فردا روز امید است. روز کامیابی جز امروز نیست. پس تا توانیم از
معنویت کام برگیریم نه از معصیت. از جوانی غافل نمانیم و از زندگی غافلان
درس بگیریم. آیا می دانید زندگی غافلان دو بخش است: نیمه نخست به امید نیمه
دوم و نیمه دوم در حسرت نیمه نخست.