رضا بژکول

رضا بژکول

وب سایت شخصی رضا بژکول
رضا بژکول

رضا بژکول

وب سایت شخصی رضا بژکول

سیاست های فرهنگی در تفکیک جنسیتی


سیاست های فرهنگی در تفکیک جنسیتی



حرف روز 
چرا تفکیک جنسیتی



آیا تاکنون به این فکر کرده ایم که چرا بسیاری از سیاست های رسمی فرهنگی نه تنها با شکست مواجه می شود بلکه با نتایج معکوس نیز مواجه می شود؟سیاست های جنسیتی از این جمله است. این روزها هم از زمین و زمان بحث تفکیک جنسیتی می بارد: به طوری که چیزی نمانده مدالی هم شاید با عنوان مدال غیرت تهیه و به تفکیک کنندگان تقدیم شود. اهمیت موضوع آنقدر شده که خطیب محترم نماز جمعه تهران با رسایی هرچه تمام تر اعلام کردند که: «کار شهردار تهران در اجرای طرح تکریم زنان مهم تر از احداث تونل نیایش و بوستان ولایت بود». گویی که زنان این کشور پیش از این و 35 سال پس از انقلاب مورد تکریم نبوده اند و حتی در دوره 9 ساله آقای شهردار تکریم نشده و اکنون مکرم شناخته شده اند. جالب اینکه تکریم آنان مهم تر از ساختن پل نیایش دانسته شده و معلوم نیست که آقای شهردار چرا پیش از انتخابات اقدام به این عمل مهم نکردند و مانور تبلیغاتی خود را بر کارهای عمرانی متمرکز کردند؟ جالب تر اینکه در همان نماز جمعه و از سوی همان خطیب محترم گفته شده است که «توقع ما از دولت محترم این است که در گرانی ها به داد مردم برسند. دارد دیر می شود». معلوم نیست چرا باید دولت فعلی مسوولیت کاری را عهده دار شود که از نتایج دولت قبلی مورد حمایت خطیب محترم است؟ آیا بهتر نبود که به جای تورم و این جور چیزهای کم اهمیت!! از دولت می خواستند کار بسیار مهم تکریم بانوان را در ادارات دولتی به سرانجام برسانند تا ماموریت خود را به نحو اکمل به پایان رسانده باشند؟ بگذریم. پرسش این است که چرا این اتفاقات پس از گذشت 35 سال از انقلاب در حال رخ دادن است؟ چرا موقع انتخابات و زمان هایی که نیاز به حضور ملی مردم در عرصه داریم، چنین مواردی مطرح نمی شود؟ حتما به یاد دارید که تبلیغات انتخاباتی بسیاری از همین آقایان اصولگرا موافقتی با این نحوه برخوردها نداشت. بنابراین طرح این گونه مسائل در چنین موقعیتی را می توان در ذیل یکی از احتمالات زیر توصیف کرد.
    
    1- این احتمال وجود دارد که کل موضوع ساختگی بوده و ناشی از هیچ دغدغه جدی و عینی نباشد. در این صورت طرح قضیه برای حمله به دولت یا نیروهای رقیب و اثبات خود و فرار از پاسخگویی در برابر شکست های سیاسی و اقتصادی سال های اخیر و برای یارگیری جدید سیاسی است. طبعا به نوعی زدن نعل وارونه هم است. به ویژه اینکه این روزها شاهد آشکار شدن سیاست های غلط گذشته هستیم و مردم بیش از پیش متوجه ابعاد فاجعه بار نتایج سیاست های دولت قبل می شوند البته این به آن معنا نیست که همه افراد درگیر این ماجرا آگاهانه چنین شیوه یی را برای رد گم کردن برگزیده اند.
    چه بسا برخی از آنان هم به صورت غریزی در پی یافتن راهی برای خروج از انفعال درآمده اند و نزدیک ترین راه را این یافته اند.
    
    2- یک احتمال دیگر این است که شاهد انقلاب و خلق ارزش های جدیدی هستیم و عده یی از افراد پس از 35 سال متوجه شده اند که سیاست های سه دهه گذشته مطابق اسلام واقعی نبوده و به نتیجه نرسیده است و باید شیوه های جدیدی را آزمایش کرد. به ویژه اینکه برخی از این شیوه ها در کشورهای همسایه ایران در حال تکرار است و اصالت و اعتبار آن برای عده یی از این افراد قطعی و یقینی است و می خواهند از رقبای خود در منطقه عقب نمانند. به همین دلیل هم توجه خود را بر مساله زن و جنسیت متمرکز کرده اند.
    
    3- ولی یک احتمال دیگر هم هست و آن اینکه عده یی چنین استدلال کنند که حضور بانوان و آقایان در محیط های اداری و دانشگاهی در کنار یکدیگر در دو دهه اول انقلاب مشکل آفرین نبوده ولی این اختلاط در دوره اصولگرایی مشکل ساز شده است. به همین دلیل هم تا سال 84 کسی به این مسیر نمی رفت که سیاست جداسازی را در عرصه عمومی پیشه کند. ولی طی سال های اخیر اختلاط در عرصه عمومی موجب عوارض اخلاقی شده و لذا برخی افراد درصدد جداسازی جنسیتی در این عرصه شده اند. این خوشبینانه ترین حالت نسبت به انگیزه این افراد است، زیرا در غیر این صورت نمی توان برای این پرسش پاسخی یافت که چرا اجرای چنین برنامه یی به ذهن نیروهای اولیه انقلاب نرسید، اما اکنون سیاستمداران نسل های بعدی متوجه این کاستی و انحراف شده اند؟
    بنابراین با فرض خوشبینانه فوق، این پرسش را می توان مطرح کرد که اگر در حال حاضر چنین اختلاطی سبب دامن زدن به روابط ناسالم می شود، در این صورت باید به این نتیجه رسید که با حذف اختلاط در عرصه عمومی نمی توان این مشکل را حل کرد. همچنان که در گذشته هم وجود اختلاط موجب مشکلی نشده بود. ریشه چنین وضعی در جای دیگر است و تا وقتی که آن ریشه شناسایی نشود، مشکل مذکور همچنان باقی خواهد ماند. ریشه این مشکل در نگاه جنسیتی اصولگرایان به مرد و زن در هر محیطی از جمله محیط کار است. در واقع آنان در محیط کار به افراد نگاهی جنسیتی دارند که منشا این بحران است. فراموش نکنیم که این مشکل هم در دوره ناب اصولگرایی به وجود آمده و ناشی از تبعات و شیوه مدیریت آنان است و حتی اگر گفته شود مشکل در دوره اصلاحات ایجاد شد، باید پرسید پس چگونه اصولگرایان نتوانستند در دوره هشت ساله خود آن را حل کنند؟ چه بسا اقدامات دولت اصولگرا در تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها، بحران را بیشتر کرد. نمونه اش آمار و ارقامی است که در این زمینه از سوی نهادهای مسوول ارائه می شود. بنابراین با قاطعیت می توان گفت که اقدامات اخیر ربطی به غیرت و بی غیرتی ندارد. مساله فقط یکی از حالات زیر است، یا نعل وارونه زدن یا تجدیدنظر در اصول و ارزش های اولیه انقلاب یا استیصال از نتایج ناخواسته اقدامات اصولگرایان. همه کوشش های دولت اصولگرا برای اصولگرا کردن مردم، نتیجه عکس داد. به جای اجرای عدالت و پیشرفت، خلاف آن یعنی فقر به بار نشست. به جای رشد معنویت، مادیت محض به ارمغان آوردند. جامعه به جای فراقومی فکر کردن، به فرقه گرایی سوق داده شد. به جای افزایش جمعیت و ازدواج به کاهش ازدواج و جمعیت انجامید و خلاصه سرانگبین اصولگرایی، صفرا فزود. یکی از ریشه های این رفتار، ناتوانی اصولگرایان در تطابق با خواسته ها و ارزش های جاری مردم است. گمان می کنند که از طریق ابزارهای رسمی و دولتی و با تکیه بر قدرت آن می توان هر ارزش و رفتاری را به جامعه حقنه کرد. تا وقتی این ذهنیت اصلاح نشود، درِ اصولگرایی همچنان بر همین پاشنه ناصواب خواهد چرخید.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.