اگرچه فرصت عمومی دوبارهخوانی شعرهای سیمین بهبهانی را همایون شجریان
فراهم کرد اما کلیپ «چرا رفتی؟» آنقدر پرحاشیه شد که کسی یادی از بانوی
«چرا؟»های شعر فارسی نکرد. شعر کهن فارسی، برگهایی دارد که هنوز رو نشده و
وقتی که بر دوش موسیقی مینشیند، امید مکاشفه دوباره آنها برای جامعه
امروز پدیدار میشود و اهمیتی که خانم بهبهانی در طول دوره شعریاش به سوال
«چرا؟» داده، یکی از همین موارد است که اینبار با «چرا رفتی؟» گل کرد.
در میدان عشق، «چرا؟»، سوالی مقدم بر «چگونه؟» است. عاشق از معشوقش درباره
چگونگی مسایل سوالی نمیپرسد، نمیپرسد که معشوق، چگونه و با چه کسی و به
کجا رفته است، بلکه میپرسد چرا او را ترک کرده و چرا از لذت دیدار دونفره
ماهتاب محروم شده است و با اینهمه باز هم سودای عشق پابرجاست. «چرا؟»،
سوال مقدمی است بر دیگر سوالها، خصوصا آنجا که پای زنی شاعر به میان
میآید و خانم بهبهانی در دیوان شعرش نشان داده که بیش از دیگر شعرای
معاصر، در این حوزه میاندیشد و میسراید و اتفاقا نگاهش به مساله «زیستن»
نیز خالی از پرسش «چرا؟» نیست و عجیب آنکه با وجود ساختار کهن شعر، او به
این موضوع کاملا مدرن و نو مینگرد:
در همجواری بیستوهشتم تیرماه و روز تولد بانوی غزل معاصر ایران، پرسیدن
از چراها وظیفهای است که او بهعنوان شاعر بر دوش ما گذاشته است که آنقدر
درگیر چگونگیها هستیم که به چراها نمیاندیشیم و اگر میاندیشیم عموما
اطرافیانمان را با پرسیدن درباره چگونگیها میآزاریم حال آنکه وقتی کسی
نتواند چرایی بودنش در کنار ما را پاسخ دهد، چگونگی رفتنش را دیگر نیاز به
پاسخشنیدن نیست.